اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
❀❁کبوتر حرم❁❀

بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی

ای هشتمین خورشید ولایت، خدا را سپاس می گویم که به من توفیق نوشتن و پرداختن به سیره ی مبارک شما را بخشید. ای ضامن آهو از شما می خواهم تا در این راه ضامن من نیز باشید.

یا غریب الغربا می دانم که در میان عاشقانتان روی سیاه تر از من نیست اما دلم به این خوش است که اگر کبوتر حرمتان نه ولی نویسنده ی وبلاگی مزین به نام زیبای کبوتر حرمتان هستم.

زائری   بارانی ام    ،  آقا  به  دادم  می رسی؟/بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟
گر  چه   آهو   نیستم   اما   پر   از    دلتنگی ام/ضامن   چشمان   آهوها  ، به   دادم  می رسی؟
از   کبوترها   که   می پرسم  نشانم    می دهند /گنبد و   گلدسته هایت  را ،  به  دادم می رسی؟ 
ماهی     افتاده   بر   خاکم    لبالب     تشنگی /پهنه    آبی ترین    دریا  ،  به   دادم   می رسی؟
ماه    نورانی   شب های    سیاه    عمر    من/ماه من  ، ای  ماه  من ،   آیا به دادم می رسی؟
من   دخیل  التماسم  را به   چشمت   بسته ام/هشتمین    دردانه    زهرا   ، به دادم  می رسی؟
باز    هم   مشهد ،   مسافرها  ، هیاهوی   حرم/یک   نفر    فریاد   زد  :     آقا به دادم می رسی؟ 

ای امام رئوف از دور سلام به امید این که کبوتر حرم سلام من و  تمام عاشقانتان را به بارگاه مطهرتان برساند. 

آقا انشاءالله که از من بپذیرید و به من توفیق کبوتر حرمتان بودن را در دیاری دور تر از بهشتتان بدهید.

نويسنده : جمعه سی ام بهمن ۱۳۹۴ - 11:49
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
ولادت امام رئوف علیه السلام

ای همه‌ی دل‌ها حرمت یا رضا(ع)

خلق خدا و کرمت یا رضا(ع)

جن و بشر، حور و ملک میبرند
سجده به خاک حرمت یا رضا(ع)

💐ولادت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد💐

نويسنده : شنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۱ - 21:27
دسته بندي : اشعار، دلنوشته، مناسبات
در انتظار ابر عنایت نشسته است

 در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است

دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است

🌺🌺🌺

 چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس

در انتظار ابر عنایت نشسته است

🌺🌺🌺 

 چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!

ما را قبول کن که دل ما شکسته است

🌺🌺🌺

 فوج کبوتران تو آموخت عشق را

پرواز نور در حرمت دسته دسته است

🌺🌺🌺

 دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک

دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است

🌺🌺🌺

​​​ می‌آید از تراکم عالم به این دیار

قلبی که از تزاحم اندوه خسته است

🌺🌺🌺

ولادت امام مهربانی ها بر همه دلدادگان این حضرت مبارک باد. 

نويسنده : جمعه سیزدهم تیر ۱۳۹۹ - 2:20
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
ما محتاج آقاییم

نزدیک امام رضاییم

به خدا که بی وفاییم

خود گر نری دل را ببر

ما محتاج آقاییم

در این روز ولادت

روز کرم و سعادت

بخون دعا و ارادت

تا دعا برات بشه عادت

کاش به خوابم بیاید

الگویم شود باید

سرور کشورم شده

همشهری خودم شده

در حرمش که رفتم

احساسی عجیب داشتم

با کرم و لطف خدا

دارایی در جیب داشتم

دارایی از جنس ثواب

دادگی کمکی از ارباب

شاعر: ابوالفضل دوستی

نويسنده : سه شنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۸ - 10:17
دسته بندي : اشعار
شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم

شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش
راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟!
می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همه‌کس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم

نويسنده : یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۸ - 0:45
دسته بندي : اشعار
یک دسته کبوتر از دلم رد می‌شد

حال همه ستاره‌ها بد می‌شد

یک دسته کبوتر از دلم رد می‌شد

وقتی که نگاش میل باریدن داشت

هر جا که نشسته بود مشهد می‌شد

در حنجره‌ها بغض خدا یعنی عشق

و ملموس‌ترین وصف خدا یعنی عشق

وقتی که غریب و خسته‌ای می‌فهمی

آرامش زائر خدا یعنی عشق

نويسنده : یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۸ - 1:43
دسته بندي : اشعار
چون تو را دارم...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی

 

🌸گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی🌸

🌸چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید🌸

IMG_20180418_120346_330.jpg (1080×1180)

نويسنده : چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ - 12:13
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
بهشت روی زمین

تا هست روضه‌ ی تو
به جنت چه حاجت است
دارد بهشت
حسرت ديدار مشهدت...

IMG_20180311_102858_308.jpg (794×1280)

نويسنده : یکشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۶ - 10:32
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
آقا سلام

حرم مطهر امام رضا علیه السلام:
‌آقا سلام، عرض ادب، عرض احترام
بر محضرت ارادت قلبی ما مدام
خورشیدِ ذره پرورِ مسند نشین عرش
ای آفتاب روشن زهرا نشان، سلام

نويسنده : جمعه بیست و یکم مهر ۱۳۹۶ - 13:55
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
شعری برای امام زمانم (عج)

مولای‌ من‌، مولای‌ من‌! آتش‌ گرفتم‌
چون‌ هیمه‌ای‌ سوزان‌ میان‌ باد و طوفان‌
پای‌ برهنه‌، می‌روم‌ در وادی‌ عشق
مقصد تویی‌ ای‌ آرزوی‌ هر مسلمان‌!
در ازدحام‌ اشک‌ و غم‌ با شب‌ نشستم‌
شاید ترا یابم‌ ترا ای‌ ماه‌ تابان‌!
قصد زیارت‌ می‌کنم‌ یارب‌ مدد کن‌
تا بشنوم‌ من‌ از حبیبت‌ صوت‌ قرآن‌...
آدینه‌ها بوی‌ خدا و عشق‌ دارند
آدینه‌ صبحی‌ می‌رسی‌ خورشید رخشان‌

شاعر: زهرا یزدان پناه  

نويسنده : یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۶ - 22:40
دسته بندي : اشعار
سایه لطف

در کوی تو ای خاک درت تاج سرم
ای شمس شموس، ذره خاک درم
با یک نظرت مرا هدایت کردی
عمری است بدهکار همان یک نظرم
با یک نظرت مرا تو آدم کردی
عمری است بدهکار همان یک نظرم
ای آنکه بهشت محو زیبایی توست
دین زنده به ایثار و شکیبایی توست
هر خیر که میرسد به ما در هرجا
از خوبی ما نیست از آقایی توست
مولای مهربان منی یا ابا الحسن
عشق منی و جان منی یا ابا الحسن
مهمان سفره دل صد پاره ام به اشک
عمریست میزبان منی یا ابا الحسن
خورشید را به خاک حریم تو دیده ام
آری که آسمان منی یا ابا الحسن
بهتر ز تو جواب دلم را نداده کس
چون آگه از زبان منی یا ابا الحسن
گفتم بسی ز جود تو می دانم ای امام
والاتر از گمان منی یا ابا الحسن
در کعبه ولای تو منزل گرفته ام
چون قبله امان منی یا ابا الحسن
در هر کجا قرار دل بی قرار من
در هر نفس توان منی یا ابا الحسن
هر سائل حریم تو از مهربانیت
گوید به خود از آن منی یا ابا الحسن
تاثیر لطف توست به هر تار و پود من
جانبخش و دل ستان منی یا ابا الحسن
من کیستم؟ گدای روان در حریم تو
تو کیستی؟ روان منی یا ابا الحسن
مردم گهی به جان و گهی با جهان خوشند
تو جان و هم جهان منی یا ابا الحسن
در خاندان من همه محبوب تو اند
محبوب خاندان منی یا ابا الحسن
بوده است و هست عشق موید به حضرتت
معشوق جاودان منی یا ابا الحسن

نويسنده : دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۶ - 19:30
دسته بندي : اشعار
تو را لب تشنه ایم از جان

کبوتر حرم

دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم؛ خیلی نمی مانم
کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم
رها، بی شیله پیله، روستایی، ساده ی ساده
دوبیتی های باباطاهرم عریان عریانم
شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حمله ی چنگیزخان آمد؛ نمی دانم -
چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم
در آتش خانه ام می سوخت؛ گفتم آه...دیوانم...
فراوان داغ دیدن ها؛ به مسلخ سر بریدن ها
حجاب از سر کشیدن ها؛ از این غم ها فراوانم
شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری
به سینه داغ دار کشته ی حمام کاشانم
سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم
من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم
گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم
صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تو را لب تشنه ایم از جان، کمی باران بنوشانم
سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را
منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم
شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم
نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را تو معنی ده
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

نويسنده : دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۶ - 19:18
دسته بندي : اشعار
دریاب

ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فر شور و زندگی سرشار می دانم
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم 
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت 
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طره زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک 
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است 
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
د نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...

نويسنده : پنجشنبه نهم دی ۱۳۹۵ - 21:37
دسته بندي : اشعار
حضرت نور

 

سلام ای غریب غریبان سلام !
سلام ای طبیب طبیبان سلام !
الا ماهتاب شبستان توس
الا حضرت نور! شمس الشموس 

 

غریبم من از راه دور آمدم
به دنبال یک جرعه نور آمدم
شبم ، آه یک جرعه ماهم بده
پناهی ندارم پناهم بده 

نويسنده : پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ - 10:38
دسته بندي : اشعار
آیه هشتاد و هشت

شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می کنم
تا که بگزارم نماز عشق، نیت می کنم
ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان!
با تولای تو، من تجدید بیعت می کنم
در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست
از حضور خود در این درگاه حیرت می کنم
تا نگاهم می کنند آیینه ها از هر طرف
شرم از آیینه قرآن و عترت می کنم

نويسنده : دوشنبه نهم فروردین ۱۳۹۵ - 11:27
دسته بندي : اشعار
درد دل کبوتر بقیع با کبوتر حرم امام رضا علیه السلام

شهادت ام الائمه دختر مظلومه رسول خدا صلی الله علیه و آله اولین شهیده مدافع ولایت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت و تعزیت باد.

 

آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا 

من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم
سرم و بجای گنبد روی خاکها می ذارم

  

برای خواندن کامل این شعر زیبا لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید: 

نويسنده : شنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۴ - 19:8
دسته بندي : اشعار
چند روزیست دلــم میــل ِ زیــارت دارد


چند روزیست دلــم میــل ِ زیــارت دارد

باز حس می کنم این قلب، حرارت دارد

واژه در واژه برای تــو غـزل میگویم

بیـت بیـت غـزلـم عرض ِ ارادت دارد

بی جهت نیست کـه قلبـم بـه کبـوتـر هایت

چنـد سالیست کـه احساس ِ حسـادت دارد

نیستــم لایق ِ دیــدار تـــو، امــا آقــا

چشم هایـم بـه تمـاشـای تـــو عـادت دارد

آه ! دلتنگ ِ تـو ام، بـاز مـرا دعـوت کن

چند روزیست دلــم میــل ِ زیــارت دارد . . .

منبع:کوچولو

نويسنده : جمعه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۴ - 11:11
دسته بندي : اشعار
آب سقاخانه

چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است

مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است 

 

اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم

شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است 

 

نويسنده : پنجشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۴ - 10:32
دسته بندي : اشعار
دوباره یک غروب دلنشین


دوباره يک غروب دلنشين
دوباره يک صدا،
صداي سبز
دوباره مي پرد کبوتري
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهاي من
پر از نگاه کاشي و ستاره مي شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صداي بالهاي يک فرشته مي شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلايي اش
چه عاشقانه مي پرم

 

منبع:جـــمــــعـــه ــهــای ـتـکــراریـ-ـ-ـ-ـ -

نويسنده : یکشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 19:48
دسته بندي : اشعار
ضــــامــــــــن آهـــــــــو

کاش من يک بچه آهو مي شدم
مي دويدم روز و شب در دشتها
توي کوه و دشت و صحرا روز و شب
مي دويدم تا که مي ديدم تو را

 

کاش روزي مي نشستي پيش من
مي کشيدي دست خود را بر سرم
شاد مي کردي مرا با خنده ات
دوست بودي با من و با خواهرم

 

نويسنده : یکشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 19:32
دسته بندي : اشعار
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من باش

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا زدامن مادر، به دام دانه بیفتد
ز نازکی ز ندامت، ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی، سری به شانه بیفتد
به کار آنکه برون از بهشت گشته عجب نیست
که در جهنم غربت، به یاد خانه بیفتد
نشان گرفته دلم را، کمان ابروی ماهی

نويسنده : شنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 23:57
دسته بندي : اشعار
قربون کبوترای حرمت امام رضا(علیه السلام)...

قربون کبوتر های حرمت

 

آقا جون امام رضا

 

که رسم مهمون نوازی

 

رو از خودت آموختند

 

 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم صدات کنم توهم منوصدا کنی
دوست دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی

قربون صفات برم ازراه دوری اومدم

 جای دوری نمی ره اگه به نگا کنی 

نويسنده : جمعه چهاردهم اسفند ۱۳۹۴ - 9:10
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
من که کبوتر نمی شوم...

 

هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست

روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

 

وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند

یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست

 

ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:

جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست

 

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم

جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

نويسنده : پنجشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 20:29
دسته بندي : اشعار
یعنی که هشت زائرتان پیش نه گروست...

اصلا تمام نامه ی اعمال ما درست

شرط قبول،رویت مهر ولای توست 

مانند فرشهای حرم صحن قلب را

باید زهرچه غیر شما خوب خوب شست

آقا! به لطف حضرت زهرا نوشته است

ما را به پای حضرتتان دستی از نخست 

دارم کبوترانه به سمت تو می پرم

یاری اگر کنند مرا بالهای سست 

باید تو را به جان جوادت قسم دهد

یعنی که هشت زائرتان پیش نه گروست

منبع:هم میهن

 

نويسنده : پنجشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 20:17
دسته بندي : اشعار
با تو دلم آرامِ آرام است

دلواپس آرامشی دلچسب
دلواپس پرواز خود بودم
وقتی که دور از این حرم بودم
دلگیر از آغاز خود بودم

هر روزم از دلواپسی پر بود
هر پر زدن دنیایی از غم بود
پیش از رسیدن تا تو ای خورشید
هر لحظه‌ام یک روز مبهم بود

نويسنده : چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۴ - 13:32
دسته بندي : اشعار
زائری گفت چرا اشــک ندارم آقا!؟

کوری آمد وسط صحن تو، بینـــا برگشت
یک زن ویلچـــری، روی دوتا پا برگشت
 
کافـــرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده ای کرد سپس شیعــــه ی مولا برگشت
 
خسته بود از همه ی آینــــه ها... تا اینکه
زشت آمد، متحـــول شد و زیبا برگشت...
 
آنکه در صحن به دنبال شـــفا آمده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیـــحا برگشت
 
زائری گفت چرا اشــک ندارم آقا!؟
نگهش کردی و با دیده ی دریـــا برگشت..

نويسنده : یکشنبه نهم اسفند ۱۳۹۴ - 13:45
دسته بندي : اشعار
...آقا کلاغ به دردت نمی خورد؟

گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی

شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی 

آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟

از راه دورآمده ام باورم کنی

با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف

فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم کنی 

زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم

باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی 

باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم

تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی

 

منبع:اشعار درباره امام رضا علیه السلام

نويسنده : شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ - 12:36
دسته بندي : اشعار
پای دل

باز هم به دیدن تو آمدم

گرچه پای رفتنم نمانده است

عشق، این بهانه همیشگی

باز تا حرم مرا کشانده است

نويسنده : شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ - 12:8
دسته بندي : اشعار
در بارشی از نور

✮بارانی از نور

✮بارانی از رنگ

✮ای دیدنت درمان آدم‌های دلتنگ

✮در صحن‌هایت،

✮وقتی نسیمی می‌وزد حس می‌کنم باز

✮صدها فرشته کرده پرواز

✮حس می‌کنم صدها فرشته

✮باز آمدند از آسمان‌ها 

✮تا ساعتی از زائران شهر ما باشند

✮تا در میان بارش نور

✮از زائران ضامن آهو، رضا باشند

منبع:عکس رضوی

نويسنده : شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ - 12:0
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
اینجا عجیب طعم هوا فرق می کند...

اینجا عجیب طعم هوا فرق می کند
اصلا نبات شهر شما فرق مي کند

وقتی که حج ما فقرا مشهد شماست
يعني که قبله ی فقرا فرق مي کند

قبر شما که جای خودش بين صحن ها
حتی زيارت علما فرق مي کند

نويسنده : جمعه هفتم اسفند ۱۳۹۴ - 21:11
دسته بندي : اشعار
صفحات وب
لوگو وبلاگ
کبوتر حرم
kabutare-haram.blogfa.com

درباره وبلاگ

❀❁کبوتر حرم❁❀

ما را کبوترانه وفادار کرده است/آزاد کرده است و گرفتار کرده است
❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆
سلام. بـه وبلاگ❀❁کبوتر حرم❁❀ خوش آمدید.  
هدف این وبلاگ آشنایی با سیرہ مبارک امام رضا علیـه السلام می باشد. امید وارم که مطالب این وبلاگ مورد پسند شما قرار بگیرد. منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان هستم.

آمار زائران

احادیث امام رضا (ع)

کبوتر حرم

آخرین مطالب

آرشيو مطالب

برچسب ها

§قــالب گــراف§
قالب گراف وبسايتي پراز قالب هاي
زيبا و حرفه اي ومخصوص وبلاگها
WWW.GHALEBGRAPH.IR
§يار گمنام§
يارگمنام رسانه اي فرهنگي مذهبي
به همراه مقالات و فايل هاي گرافيکي مذهبي
WWW.YARGOMNAM.IR