دارم مريض پنجره فولاد مي شوم
جنس شفای دست رضا فرق مي کند
اينجا دعا نکرده دعا مستجاب شد
درصحن انقلاب دلم انقلاب شد
از من مخواه صبرکنم با فراقتان
جانم فدای گنبد و صحن و رواقتان
دارد ميان صحن شما دانه مي خورد
در لابلای اين همه کفتر کلاغتان
مادر مرا به نوکری ات نذر کرده است
هرچند خوش نيامده ام به مذاقتان
من به اميد قول و قرار تو آمدم
فرموده ای سه جای ميايم سراغتان
خوب است در کنار سه دفعه مجاورت
آقا عبا صله بدهی تو به شاعرت
شاعر شدم که خاک ره دعبلم کنی
آقا خدا نکرده مبادا ولم کنی
از دولت کرامتتان کم نميشود
جارو به دست من بدهی...شاغلم کنی...
منبع:نگین عرش