اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
❀❁کبوتر حرم❁❀

بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی

ای هشتمین خورشید ولایت، خدا را سپاس می گویم که به من توفیق نوشتن و پرداختن به سیره ی مبارک شما را بخشید. ای ضامن آهو از شما می خواهم تا در این راه ضامن من نیز باشید.

یا غریب الغربا می دانم که در میان عاشقانتان روی سیاه تر از من نیست اما دلم به این خوش است که اگر کبوتر حرمتان نه ولی نویسنده ی وبلاگی مزین به نام زیبای کبوتر حرمتان هستم.

زائری   بارانی ام    ،  آقا  به  دادم  می رسی؟/بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟
گر  چه   آهو   نیستم   اما   پر   از    دلتنگی ام/ضامن   چشمان   آهوها  ، به   دادم  می رسی؟
از   کبوترها   که   می پرسم  نشانم    می دهند /گنبد و   گلدسته هایت  را ،  به  دادم می رسی؟ 
ماهی     افتاده   بر   خاکم    لبالب     تشنگی /پهنه    آبی ترین    دریا  ،  به   دادم   می رسی؟
ماه    نورانی   شب های    سیاه    عمر    من/ماه من  ، ای  ماه  من ،   آیا به دادم می رسی؟
من   دخیل  التماسم  را به   چشمت   بسته ام/هشتمین    دردانه    زهرا   ، به دادم  می رسی؟
باز    هم   مشهد ،   مسافرها  ، هیاهوی   حرم/یک   نفر    فریاد   زد  :     آقا به دادم می رسی؟ 

ای امام رئوف از دور سلام به امید این که کبوتر حرم سلام من و  تمام عاشقانتان را به بارگاه مطهرتان برساند. 

آقا انشاءالله که از من بپذیرید و به من توفیق کبوتر حرمتان بودن را در دیاری دور تر از بهشتتان بدهید.

نويسنده : جمعه سی ام بهمن ۱۳۹۴ - 11:49
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
کبوتر حرم

به یاد شهدای مدافع حرم

عکسنوشت: کبوتر حرم

کبوتر حرم

هر وقت قرار بود مشهد برویم چمدانت را زودتر از بقیه می‌بستی. مرا می‌فرستادی از بقالی سر کوچه نیم کیلو گندم بخرم. آن را گوشه‌ چمدان می‌گذاشتی. اولین جایی که می‌رفتیم حرم بود. گندم دستم می‌دادی تا با کبوتران حرم دوست شوم. دوستشان داشتم. دانه دانه می‌ریختم تا دیرتر و دیرتر از پیشم بروند. آرزویم این بود دو تا بال داشتم و با آن‌ها می‌پریدم. پر که می‌زدند دست تو را می‌گرفتم و به چشمانت نگاه می‌کردم. بزرگی یک آسمان در چشمت جمع شده بود. چیزی که برایم عجیب بود، شباهت چشم تو به چشم کبوتران بود. 
امروز که باز زیارت آمدم، سمت کبوترها رفتم. دست توی جیبم بردم. به جیبم نگاه کردند و بغبغویشان قطع شد. عکست را در آوردم و کنار گندم‌ها گذاشتم. گفتم: ‌»بابای من هم کبوتر است. دور حرم چرخید و با دوستانش پرواز کرد. مهربان بود ولی خیلی زود از پیشم رفت. بچه که بود مثل من آرزو داشت بال داشته باشد. راستی! هیچ می‌دانستید چقدر چشم‌هایتان شبیه چشم بابای من است؟» صدای نقارخانه در صحن حرم بلند شد. همه نگاه‌ها طرف کبوترانی رفت که دورتادور حرم پرواز می‌کردند. به زمین نگاه کردم. عکس بابا نبود.

نويسنده : پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۵ - 10:59
دسته بندي : دلنوشته
می دونم لایق نبودم تو نمودی کرم...

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا مرتضی

سلام با دلی پر از غم دوری از شما که امروز پرواز کرد همچون کبوتر حرم.

آقا جان سلام.

از زمانی که برای اولین بار برای شما قلم به دست گرفتم مدتی می گذرد.

راستش از همان ابتدا روز شماری می کردم که پستی بگذارم با عنوان "ممنونم باز قسمتم کردی..." که فکر می کنم امروز زمان این کار است.

این وبلاگ متعلق به شما و تمام عاشقان شماست. از این وبلاگ کبوتران زیادی به سوی آسمان حرم شما پرواز کرده اند که این باعث افتخار من است. بعضی از آن ها مسیر حرم را پیموده اند و بعضی از آن ها هنوز در راه اند.

خیلی دوست داشتم و البته دوست دارم که به زیارت شما بیایم آقا. سال پیش در همین زمان ها بود که به حرم شما مشرف شدم اما نمی دانم بار دیگر در چه زمانی در حرم شما در مقابل گنبد طلا به شما سلام می گویم.

افراد زیادی از این وبلاگ بازیدید کردند و برای زیارت شما التماس دعا خواستند. برایشان با تمام وجود دعا می کنم.

اما درباره ی پستی که می خواستم بنویسم باید بگویم که عنوان آن را تغییر دادم به: "می دونم لایق نبودم تو نمودی کرم..."

بله شاید در سال های پیش فقط همان چند روزی که به حرم شما می آمدم به یاد شما بودم اما امسال توفیق آن را داشتم که به مدت چند ماه به یاد شما باشم برای شما بنویسم و به شما خدمت کنم.

خوش حالم که توانستم معارف زیادی درباره زندگی شما یاد بگیرم و به دیگر عاشقانتان نیز بیاموزم.

و حالا شعری را می نویسم که سال پیش در روز زیارتی مخصوص در حرم شما شنیدم و تا این لحظه با خود زمزمه می کنم:

اگر من توانستم خادم شما در این وبلاگ باشم فقط به خاطر این است که شما لیاقت این کار را به من دادید.

آرزو می کنم لحظه ای بیاید که در هوای حرم شما نفس بکشم.

حرف های زیادی برای درد  و دل با شما دارم اما حروف توان نوشتن آن را ندارند.

انشاءالله زیارت حرم شما قسمت همه ی دوستداران شما بشود.

برای دیدن حرم شما لحظه شماری می کنم... .

نويسنده : یکشنبه دهم مرداد ۱۳۹۵ - 20:38
دسته بندي : دلنوشته
سه عکس بسیار زیبا از کبوتران حرم امام رضا علیه السلام

برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید:

نويسنده : جمعه ششم فروردین ۱۳۹۵ - 10:27
دسته بندي : تصاویر
دوباره یک غروب دلنشین


دوباره يک غروب دلنشين
دوباره يک صدا،
صداي سبز
دوباره مي پرد کبوتري
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهاي من
پر از نگاه کاشي و ستاره مي شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صداي بالهاي يک فرشته مي شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلايي اش
چه عاشقانه مي پرم

 

منبع:جـــمــــعـــه ــهــای ـتـکــراریـ-ـ-ـ-ـ -

نويسنده : یکشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 19:48
دسته بندي : اشعار
قربون کبوترای حرمت امام رضا(علیه السلام)...

قربون کبوتر های حرمت

 

آقا جون امام رضا

 

که رسم مهمون نوازی

 

رو از خودت آموختند

 

 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم صدات کنم توهم منوصدا کنی
دوست دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی

قربون صفات برم ازراه دوری اومدم

 جای دوری نمی ره اگه به نگا کنی 

نويسنده : جمعه چهاردهم اسفند ۱۳۹۴ - 9:10
دسته بندي : اشعار، دلنوشته
من که کبوتر نمی شوم...

 

هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست

روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

 

وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند

یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست

 

ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:

جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست

 

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم

جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

نويسنده : پنجشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۴ - 20:29
دسته بندي : اشعار
خوش به حال تو...

ماه گفت: خوش به حال تو کبوتر رها!
بال می‌زنی
بر فراز گنبدش 
در میان صحن‌ ها
کاش مثل تو
می‌شد از کنار گنبدش عبور کرد
لحظه‌های عاشقانه را
در حضور زائران مرور کرد
کاش می‌شد آب خورد
از زلالی قشنگ حوض
کاش...

نويسنده : چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۴ - 13:43
دسته بندي : دلنوشته
با تو دلم آرامِ آرام است

دلواپس آرامشی دلچسب
دلواپس پرواز خود بودم
وقتی که دور از این حرم بودم
دلگیر از آغاز خود بودم

هر روزم از دلواپسی پر بود
هر پر زدن دنیایی از غم بود
پیش از رسیدن تا تو ای خورشید
هر لحظه‌ام یک روز مبهم بود

نويسنده : چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۴ - 13:32
دسته بندي : اشعار
مرزی برای تعلق

میان این همه دلگیری آهسته صدایم کن. میان این روزهایی که شب زخمه بر پیکر صبحم زده. تو را نه برای آرزوهای دور و دراز، تو را نه برای ذره‌های آسایش که برای آرامش لحظه‌هایم می‌خواهم.

نويسنده : شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ - 11:55
دسته بندي : دلنوشته
لوگو وبلاگ
کبوتر حرم
kabutare-haram.blogfa.com

درباره وبلاگ

❀❁کبوتر حرم❁❀

ما را کبوترانه وفادار کرده است/آزاد کرده است و گرفتار کرده است
❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆
سلام. بـه وبلاگ❀❁کبوتر حرم❁❀ خوش آمدید.  
هدف این وبلاگ آشنایی با سیرہ مبارک امام رضا علیـه السلام می باشد. امید وارم که مطالب این وبلاگ مورد پسند شما قرار بگیرد. منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان هستم.

آمار زائران

احادیث امام رضا (ع)

کبوتر حرم

آخرین مطالب

آرشيو مطالب

برچسب ها

§قــالب گــراف§
قالب گراف وبسايتي پراز قالب هاي
زيبا و حرفه اي ومخصوص وبلاگها
WWW.GHALEBGRAPH.IR
§يار گمنام§
يارگمنام رسانه اي فرهنگي مذهبي
به همراه مقالات و فايل هاي گرافيکي مذهبي
WWW.YARGOMNAM.IR