خسته از درهای بسته دستهای نا امید
عاقبت بر پنجره فولادِ تو رو میزنند
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
خسته از درهای بسته دستهای نا امید
عاقبت بر پنجره فولادِ تو رو میزنند
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
شفای نابینا با توسل دل به امام رضا علیه السلام
نمی دانستند که چه باید بکنند. من هم از این وضع و حال خود خسته شده بودم. در عالم فکر و اندیشه بر ذهنم توسّل و شفای بیماران گذشت و این که عیسی مسیح چگونه بیماران را شفا می داد ... .
تکان تکان می خورد حس بی زبان قلم .
تکه تکه خال می کوبد برقامت واژه های قلم .
قلم امشب کوتاه می نویسد؟ یا قامت واژه ها تا ثامن الحجج نمی رسد ؟!
میان صحن چلچله ها رها شده ام . چیست این صدا که مرا میان اشاره ها خرابه می کند . کرورکرور التماس نقره ای حک می شود روی پنجره های کبوتری اش . وصله که می زنند این گریه ها را به ضریح پیکرش ، قطره های چکیده را او ضمانت می کند . دخیل پنجره هایش روح امن یجیب تمام پنجره هاست . گفتنی ها را گفته ام .
گلدستهها و صحن و سرا جار میزنند
شب تا سحر برای خدا زار میزنند
دیوانهها جنونزده با یك زبان خاص
از جام ثامن الحججی جار میزنند
پروانههای شهر خدا گرد شمع او
چنگی به چین پرده پندار میزنند
برای خواندن این شعر زیبا به ادامه مراجعه کنید: