من که از شرم گناهان، برده ام سر زیر پر
خواهش بال کبوتر با چه جرأت می کنم؟
نعمت قرب جوارت را به من دادند و حیف
در بهشت آرزو کفران نعمت می کنم
ای شنیده با صبوری درد دل های مرا
با تو می گویم سخن هر وقت فرصت می کنم
من که با فرمانبری از نفس عادت کرده ام
کی به خود می آیم آخر، کی عبادت می کنم؟
خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا
من دل هر جایی خود را نصیحت می کنم
«سوره یوسف » که خواندم آیه شد «هشتاد و هشت »
بارها این آیه را با خود تلاوت می کنم
شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست »
گر نشد کامم روا، خود را ملامت می کنم
این خریداران یوسف، دست پر آورده اند
من تهی دستم چرا بیهوده قیمت می کنم؟
تا نسوزد بی گناهی از شرار آه من
می روم از جمع بیرون، با تو خلوت می کنم
تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت
چشم خود را چشمه اشک ندامت می کنم
تا نگردد در مقام عرض حاجت، ناامید
با دل خود بعد از این اتمام حجت می کنم
یک قدم تا آسمان مانده است از شهر بهشت
من زغفلت آرزوی باغ جنت می کنم
می روم سمت «مصلی » می رسم تا «پنج راه »
یعنی از پایین پا قصد زیارت می کنم
گر که زنگ ساعت صحن تو بیدارم کند
توبه در باقی عمر از خواب غفلت می کنم
منبع:رادیو رضوی