«صدای غریب خراسان»
در چشم انگورهای من، نشان مظلومیتت پیداست. کوچه های توس، آخرین گامهای مقدست را به مویه نشسته است.
تو، صدای غریب خراسانی در هیاهوی بیسرانجام فریادها و پچ پچه ها، آن نخل تناوری که شاخه های ابدیات را خزانی نیست.
خیابانهای نور، به گلدسته های به خورشید رسیده ات ختم می شوند. تو آرامش دلهای زخمی و بیقراری هستی که طنین ناله هایشان، در جان ضریحت میپیچد. از آن سوی آبیها نگاهمان کن؛ که سخت آرزومند توایم و نیازمند.