اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
مرا کبوتر کن...

زلال اشک مرا از تبار کوثر کن
در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن...

نويسنده : شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۸ - 13:45
دسته بندي : دلنوشته
و خدا خواست که از دست تو درمان برسد...

و خدا خواست که از دست تو درمان برسد
خواست تا عطر علی‌ اش به خراسان برسد
یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره ها
چه خبرها که رسید از دل این پنجره ها

 

نويسنده : پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ - 16:19
دسته بندي : دلنوشته
در سینه ام هزاران خراسان نهفته است...

نويسنده : پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ - 16:14
دسته بندي : دلنوشته
آمده ام به تمنای نگاهی

باز آمده ام من به تمنای نگاهی...
تو نگه کن به دلم حال دلم خوب شود

آقا جان به دلم نگاه کن که سخت محتاجم

نويسنده : پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ - 16:11
دسته بندي : دلنوشته
ولادت امام رِِئوف علیه السلام

فرا رسیدن ولادت امام رئوف علیه السلام را به دلدادگان این حضرت در سراسر جهان تبریک می گویم. در این روز مبارک حاجتمندان را از دعای خیرتان محروم نکنید.

التماس دعا

نويسنده : یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۸ - 0:54
دسته بندي : مناسبات
شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم

شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش
راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟!
می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همه‌کس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم

نويسنده : یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۸ - 0:45
دسته بندي : اشعار
ارتباط باخدا

🌺ارتباط باخدا وجه برجسته زندگی امام رضا (ع) بود.

🔹امام رضا(ع) در هر شرایط و موقعیتی، ارتباط خود با خدای بزرگ را حفظ می‌کردند.

🔹یاران می‌دانستند امام(ع) همیشه قبل از خواب، آیات قرآن را زمزمه می‌کنند و هیچ‌چیز، حتی ولیعهدی مانع این امر نمی‌شد. همین انس با قرآن باعث می‌شد، در همۀ پاسخ‌هایشان، از قرآن دلیل بیاورند و به قرآن استناد کنند.

🔹امام(ع)، نماز شب را هیچوقت حتی در مسافرت ترک نمی‌کردند.
ایشان می‌فرمودند خانه‌هایی که در آن، شب‌هنگام نماز خوانده می‌شود، روشنی و نور به آسمان و ساکنان آسمان می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند.

🔹امام(ع) به یاران خود توصیه می‌کردند هر روز در کنار تفریح و کار و معاشرت با مردم، زمان مناسبی را به دعا و نیایش اختصاص دهند.

🔹 روزی وقتی مشغول گفتگو با اطرافیان بودند، به آنها فرمودند:
همیشه سلاح پیامبران را همراه داشته باشید.
اطرافیان تعجب کردند و گفتند :
سلاح پیامبران دیگر چیست؟ مگر آن‌ها هم سلاحی همراه داشتند؟
امام رضا (ع) با همان لحن مهربان و صمیمی فرمودند:
«سلاح انبیا، دعا کردن است...»

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع)

نويسنده : شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۸ - 15:52
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
یا رضا

پرچمت را هر کجا دیدم دویدم یا رضا
زیر این پرچم همیشه خیر دیدم یا رضا

 

نويسنده : شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۸ - 15:49
دسته بندي : دلنوشته
حديث سلسله العشق

حديث سلسله العشق را روايت كن
تبارنامهٔ نام پيمبران اينجاست

از ازدحام پريشان بی پناهی ها
سفر كنيم كه آرامش جهان اينجاست

نويسنده : شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۸ - 15:46
دسته بندي : دلنوشته
زیارت رضا

تصویر مرتبط

پدرشان می‌گفتند: زیارت رضا مثل زیارت خداست در عرش.
خودشان می‌گفتند: سه موقع می‌آیم سراغتان. اول، نامه‌های اعمال را که می‌دهند. دوم، پل صراط. سوم، پای حساب کتاب.
پسرشان می‌گفتند: از طرف خدا ضمانت می‌کنم بهشت را برای زائر با معرفت پدرم. ‌‌
🔺‌منتهى الآمال‌
 

نويسنده : جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۸ - 10:28
دسته بندي : زیارت امام رضا علیه السلام
چون دم مسیحایی

 دمی که عطربهشت ازحرم وزیدن داشت 
نوای دلکش نقاره ها شنیدن داشت

شفا برای مریضان اگر چه رویایی است
نسیم صبح حرم؛ چون دم مسیحایی است


نتیجه تصویری برای نقاره خانه امام رضا

نويسنده : جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۸ - 10:25
دسته بندي : دلنوشته
به رسم رضا یاور ضعیفانیم

نويسنده : جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۸ - 10:21
دسته بندي : تصاویر
سلامتی جسم از منظر امام رضا

🌺  سلامتی جسم از منظر امام رضا
🔹امام رضا (ع) به سلامتیجسم اهمیت ویژه می‌دادند و این امر را راهی برای سلامت روح و ارتباط بهتر با خدا می‌دانستند
بطوری که در کنار تلاش‌های روزانه، آداب خاصی برای خواب قائل بودند و می‌فرمودند: خواب، فرمانروای مغز است و مایه پایداری و نشاط جسم

🔹 برای همین، حداقل ده توصیه برای خواب مناسب داشتند؛ از جمله: خواندن قرآن قبل از خواب، زمان بین‌الطلوعین نخوابیدن و از سمت راست بیدار شدن

🔹 در کنار این مورد، توجه به تغذیه و میانه‌روی در خوردن را به یاران خود سفارش می‌کردند و کم‌خوری را عامل سلامت جسم می‌دانستند

🔹 تغذیه از دید ایشان آداب خاصی داشت اما موردی که به آن اهمیت خاصی می‌دادند، خوردن شام بود، حتی به اندازه یک تکه نان باشد

🔹یاران می‌دانستند از دید ایشان، بهداشت فردی و پیشگیری از بیماری‌ها اهمیت ویژه دارد، هرچند امام شبیه طبیبی حاذق، داروی بسیاری از بیماری‌ها یا راه پیشگیری از آنها را برای شاگردانشان می‌گفتند

🔹مثلا اینکه برای پیشگیری از زکام
زمستانها هر روز سه لقمه عسل با موم آن بخورید... و گل نرگس بو کنید؛ ...اما در تابستان، هر روز یک خیار بخورید و از نشستن در آفتاب خودداری کنید 

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا

نويسنده : جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۸ - 10:15
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
🌺  روابط اجتماعی از منظر امام رضا علیه السلام 🌺  

🌺  روابط اجتماعی از منظر امام رضا علیه السلام 🌺  
 
🔹امام رضا(ع) کناره‌گیری از مردم را نوعی رهبانیت می‌دانستند و از همه حتی فرزند خود امام جواد(ع) می‌خواستند کنار مردم و همدل با آنها باشند.

🔹مردم همیشه به راحتی نیازها و گرفتاری‌های خود را با امام در میان می‌گذاشتند و امام(ع) با مهربانی به نیازهای مادی و معنوی آنها پاسخ می‌دادند.

🔹روزی ریان، به دیدن امام  رضا(ع)  آمد و قصدش این بود بعد از گفتگو، از ایشان چند درهمی طلب کند تا برای دخترهایش انگشتر بخرد. آن روز، بعد از گفتگو به شدت گریه‌اش گرفت و درخواستش را فراموش کرد. سمت خانه به راه افتاده بود که صدای امام را شنید:
ریان نمی‌خواهی چند درهم بدهم تا برای دخترانت انگشتر تهیه کنی ...؟

 🔹همین رفتارهای امام رضا(ع) باعث شد هر روز از شیعه و سنی، و زردشتی و مانند آن، مجذوب شخصیت امام رضا(ع) شوند.

🔹 امام (ع) دربارۀ معاشرت با دیگران می‌فرمودند:
«با دوستان فروتنی کنید و با دشمنان به 
احتیاط رفتار کنید. با عموم مردم هم با گشاده‌رویی برخورد کنید»

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع)

 

نويسنده : جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۸ - 9:38
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
معجزه حضرت

معجزه حضرت
یک نفر از زارعین و کشاورزان قریه طرق گفت :
خانم بنده
از دنیا رفت و طفل کوچک شیرخواری از او ماند . ومن از ناچاری چند روزی آن طفل را پیش زنهای همسایگان قریه می بردم و شیر می دادند تا اینکه خسته شدند و از شیر دادن مضایقه کردند .
آن طفل زبان بسته از اول شب تا طلیعه صبح گریه می کرد و آرام نداشت و مرا نیز پریشان و بی قرار کرده بود بقسمی که چند مرتبه خیال کردم که او را بکشم و خود را ازشر او راحت نمایم لکن باز حوصله و صبر کردم .
صبح شد و خواستم برای کشاورزی خود بصحرا بروم طفل را هم با خود برداشتم بقصد اینکه چون بکنار چاهی برسم او را در چاه بیندازم . پس بکنار چاهی رسیدم در آنحال از همانجا چشمم بگنبد مطهر حضرت رضا ( علیه السلام ) افتاد بی اختیار ، حال گریه بمن روی داد و توجه به آنحضرت نموده عرض کردم .
ای امام غریب و ای چاره ساز بی چاره گان رحمی بحال این طفل بی گناه بفرما و مپسند که من مرتکب قتل این طفل شوم .
چون این درد دل خود را به امام عرض کردم طفل را سر آنچاه گذاشته و رفتم مشغول کار خودم که شیار کردن باشد شدم . پس از ساعتی ملتفت شدم که سینه ام خارش زیادی دارد چون نگاه کردم دیدم شیر از پستانم می ریزد فوراً آمدم سرچاه و دیدم آن طفل از بسیاری گریه و گرسنگی بحال ضعف افتاده و نزدیک است تلف شود .
او را فوراً برداشته و پستان خود را بدهانش گذاشتم و
او هم شروع بمکیدن کرد و شیر خورد تا سیر شد و بخواب رفت لذا او را همانجا گذاشتم و در پی شغل خود رفتم و آن طفل هروقت که بیدار و گرسنه می شد شیر پستان من هیجان می کرد و من او را شیر می دادم تا سیر می شد حال من چنین بودتا ایام رضاع طفل تمام شد و او را از شیر بازداشتم آنوقت شیر در پستان من خشک گردید واین هم از عنایت و توجه آقا امام هشتم ( علیه السلام ) است .
( – دارالسلام محدث نوری . )

نويسنده : پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۸ - 23:38
دسته بندي : کرامات امام رضا علیه السلام
نحوه آمدن ( خدمت آقا)

نحوه آمدن من به اينجا ( خدمت آقا) خاطره اي است که همواره در ذهنم است و آن را فراموش نمي کنم. يکي از شرايط خادم حرم امام (ع) شدن، متاهل بودن است.آن سالي که من تقاضانامه را داده بودم، مجرد بودم و به همين دليل نمي توانستم خادم شوم.اين موضوع برايم بسيار ناراحت کننده بود ،در همان ايام بود که از طرف خانواده خاله ام که مدتها بود من خواستگار دخترشان بودم، پيغام رسيد که پدر دختر با ازدواج ما موافقت کرده است.آن روز خيلي گريه کردم و اين گريه از سر خوشحالي بود، البته نه تنها بدليل ازدواج با دختر خاله ام بلکه به اين دليل که آقا امام رضا(ع) نظر عنايت به بنده دارند.اکنون سالهاي سال است که در خدمت زوار آقا هستم و در کنار همسرم زندگي خوب و خوشي دارم.

نويسنده : پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۸ - 23:31
دسته بندي : کرامات امام رضا علیه السلام
نذر

شيفت من تمام شده بود و براي استراحت به آسايشگاه مي رفتم، قبل از رفتن تصميم گرفتم قدمي در صحن ها بزنم. دختر کوچکي حدود 9 ساله را ديدم با چادر سفيدي بر سرش که براي کبوترها دانه مي ريخت.و هر مشت دانه اي که مي ريخت زير لب چيزي مي گفت.جلو رفتم و سلامي گفتم.جوابم را داد و دوباره مشغول کارش شد.پرسيدم: دخترم چه مي کني؟ گفت: دانه مي ريزم تا کبوترها گرسنه نمانند .پرسيدم: نذر داري؟ گفت: من نه! نذر مادرم است که آنجا نشسته است.سپس با دست خانمي را نشان داد و ادامه داد: او سالها پيش نذر کرده بود خدا مرا به او بدهد و من هم وقتي به سن تکليف رسيدم تا آخر عمرم هفته اي يکبار به اينجا بيايم و براي کبوترها دانه بپاشم . من هم اين کار را مي کنم.

نويسنده : پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۸ - 23:30
دسته بندي : کرامات امام رضا علیه السلام
نقش تو حک شده بر جان است

اولین اثرات فراموشی آقاجان را وقتی دیدیم که نمازهایش را یا نمیخواند یا دوباره وچندباره میخواند. اوایل جدی نمیگرفتیم. شاید هم نمیخواستیم باور کنیم فراموشی بیخ گوش ماست. مرضی ست که شبیه نیش عقرب یک باره و بدون اینکه خودت بفهمی در جانت فرو میرود و تا بیایی به خودت بجنبی، از پا در آمده ای. خودمان را این طور قانع میکردیم که ما جوان ها هم گاهی فراموش میکنیم، دیگر اینقدر بزرگنمایی و نگرانی ندارد که. اما رفته رفته اوضاع بدتر شد. لکه ی فراموشی بزرگ و بزرگتر میشد. تا اینکه کم کم مُهر آلزایمر روی پیشانی آقاجان زده شد. یک بار مسیر مسجد به خانه را اشتباه رفته بود. در سرمای زمستان افتاده بودم دنبالش و گوشه ی یک کوچه ی ناشناس، در حالی که از سرما میلرزید، پیدایش کردم. از آن به بعد شیفت های مراقبتش شروع شد. هر چند روز یک بار، باید یکی از بچه هایش تمام روز کنارش می بود تا آلزایمر کار دستش ندهد. من هم داوطلب شدم که بعضی از روزها از او مراقبت کنم. گفتم به عوض تمام وقت هایی که برایمان شاهنامه میخواند و به ما حال خوب میداد، من هم عصای این روزهایش باشم. روزهایی که نوبت من بود تا از او مراقبت کنم، شاهنامه را باز میکردم و برایش میخواندم. آلبوم های عکس را می آوردم و یکی یکی آدم های توی عکس را نشانش میدادم. آقاجانی که اکثر شاهنامه را از بر بود، حالا در مقابل خواندن من کلافه میشد. وقتی آدم های توی عکس را میدید، انگار گوشه ی خیابانی نشسته بود و آدم های غریبه را میدید. بی تفاوت و بدون هیج حسی در صورتش. حتی پسر شهیدش را هم به یاد نمی آورد.

از آن روزی میترسیدم که کم کم خودش را هم به خاطر نیاورد. دور خودش یک زنجیر بکشد و با آدم درون قفس بیگانگی کند. یک لایه ی خاکی، دور مغز آقاجان را گرفته بود. نمازهای سروقتش تبدیل شد به ذکرهایی که با آن بیگانه بود و کم کم از یاد برده شد. آقاجان شبیه یک لوح سفید شده بود. شبیه بچه ی تازه متولد شده که هیچ چیزی درون ذهن و حافظه اش نقش نبسته.

چمدانم را بسته بودم و میخواستم طبق قرار هر ساله ام برای تولد امام رضا مشهد باشم. لحظه ی آخر دلم را به دریا زدم و قبل از رفتن به فرودگاه به خانه ی آقاجان رفتم. میدانستم برایش فرقی ندارد که با او خداحافظی کنم یا نه. وقتی عزیز را به خاطر نمی آورد، چرا باید انتظار داشته باشم، امام رضا و مشهد را به یاد داشته باشد؟! دستش را در دستم گرفتم و سرم را نزدیک سرش بردم. بوسیدمش و گفتم:« آقاجان دارم میرم مشهد.» چشمان بی فروغش برقی زد. نگاهم کرد و لبخند زد. انگار جانی دوباره گرفته باشد. دستم را سفت تر گرفت و کنار گوشم گفت: «سلام مرا به امام رضا برسان.»

نویسنده: عطیه میرزاامیری

نويسنده : پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۸ - 23:25
خانه دل را تکاندم تا که مهمانم شوی

نويسنده : چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۸ - 23:26
دسته بندي : دلنوشته
آراستگی امام رضا علیه السلام

 آراستگی امام رضا علیه السلام

🔹امام رضا(ع) همیشه، چه در خانه، چه در میان مردم، ظاهری مناسب و آراسته داشتند

🔹امام(ع) به یاران خود می‌گفتند آراستگی مرد باعث پاکدامنی زن می‌شود و تذکر می‌دادند بعضی زنان بخاطر ژولیده بودن همسرشان، عفت را رها کردند

🔹در آن زمان، که بیماری‌ها زیاد بود، گاهی هم از خاصیت‌های پاکیزگی به یاران خود گوشزد می‌کردند؛
مثلا این خاصیت که کوتاه کردن ناخن در روز پنج‌شنبه، انسان را از چشم‌درد دور می‌کند
یا اینکه هرکس هفت بار موهای سر و صورتش را شانه بزند، دردی سراغش نمی‌آید

🔹اطرافیان، همیشه امام(ع) را با موهای شانه کرده و خضاب‌شده می‌دیدند و عطری خوش از پیراهن امام(ع) حس می‌کردند؛ آنها از امام شنیده بودند که:
پاکیزگی و عطرزدن از اخلاق پیامبران است

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا علیه السلام

نويسنده : سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۸ - 8:10
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
برخورد مناسب با همسر از منظر امام رضا علیه السلام

  برخورد با همسر از منظر امام رضا علیه السلام

🔹 رفتار مناسب با همسر از دید امام رضا(ع) اهمیت زیادی داشت.
ایشان همیشه زمانی را برای رسیدگی به امور خانواده اختصاص می‌دادند و به اطرافیان درمورد همسرداری سفارش می‌کردند.

🔹 یاران از زبان امام رضا(ع) شنیده بودند که پیامبر(ص) فرمودند:
«خدا به زنان نسبت به مردان مهربان‌تر است و هرکس همسر خود را شاد کند، خدا در روز قیامت قلبش را شاد خواهد کرد».

🔹خودشان هم از کارهایی چون عطرزدن یا مرتب بودن برای رضایت همسر دریغ نمی‌کردند.

🔹اما در عین حال، به زنان هم توصیه می‌کردند با همسر خود رفتاری خوب و مناسب داشته باشند و حتی وقتی از او دلگیر و ناراحت هستند، با مهربانی فضای خانه را گرم نگه دارند.
ایشان به آنها می‌فرمودند:
«بهترین زن، پنج ویژگی دارد: آسان‌گیر؛ نرم‌خو؛ موافق و همراه؛ هر وقت شوهرش خشمگین شود، خوابش نبرَد تا وقتی که شوهر از او رضایت پیدا کند؛ هر موقع شوهرش بیرون برود، از خانه و خانواده‌اش در نبود او مراقبت کند. اینطور زنی، یکی از مأموران خداست و مأمور خدا ناامید نمی‌شود...»

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع)

نويسنده : سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۸ - 8:4
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
به وقت عاشقی

چشم انتظار هم سفری ام، منتظر نشسته ام. لابلای شلوغی ها. در میان دویدن بچه ها. صدای بال کبوترها. صدای مناجات از بلندگوها. صدای خش خش نایلون های کفش. صدای جلز و ولز اسپند در اسپنددان خادمِ ایستاده در چارچوب در. منتظر نشسته ام و یادم نمی آید هیچ انتظاری دلچسب تر از این را تجربه کرده باشم. زل میزنم به ساعت. عقربه ها جوری برای سبقت گرفتن از هم پیشی گرفته اند که انگار هرگز قرار نیست آرام بگیرند. دلم میخواست یک امشب، خادم کوک کردن ساعت ها بودم. میرفتم آن بالا و پیش از آن که ساعت چهار بار راس ساعت دوازده زنگ زد، همه چیز را متوقف میکردم. ساعت، به وقت عاشقی می ایستاد. در نقطه ی پایان انتظارها. چهار بار به میمنت میلاد صاحب خانه می نواخت و بعد از آن تنها صدای نقاره ها بود و جلوه گری بی رنگ ستاره ها که در میان ریسه های نور، رنگ می بازند. ساعت می ایستاد. در نقطه ی پایان تمام چشم انتظاری ها. در بهشتی ترین نقطه ی این خاک. به میمنت حاجتروایی تمام این اشک ها. میدانم... هیچگاه خادم ساعت ها نخواهم بود اما دلم را به وقت این آستان کوک میکنم. هر جا که باشم. به وقت عاشقی....
نویسنده: آزاده چشمه سنگی

نويسنده : یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۸ - 15:4
دسته بندي : دلنوشته
رنگ‌های دوست‌داشتنی

«به نظرت کدوم یک از این رنگ‌ها رنگ دوست داشتنه؟» از مریم سؤال می‌کنم. کنجکاوم بدانم او که خودش را متخصص در تمامِ امورِ عاشقانهِ زندگیِ یک سال و پنج روز و سه‌ساعته‌مان می‌داند نظرش راجع به این ریسه‌های نور چیست. دوباره از او می‌پرسم. مریم فقط لبخند می‌زند و دوباره سر می‌چرخاند و به ریسه‌‎های چراغانی خیره می‌شود. رویِ مث ماهش را برمی‎گرداند، چهارزانو روبه‌رویم می‌نشیند و با آن صدای دلنشینش، شروع می‌کند به نظر دادن.
«ببین مرتضی، دوست داشتن توی هر کدوم از این رنگ‌ها متفاوته. وقتی به رنگ قرمز خیره می‌شی، یادت میاد از چه خط قرمزهایی توی زندگی‌ات رد شدی و پیش آقا سرت رو میندازی پایین و دوست داشتنت قدِ این ریسه‌های قرمز پر از خجالت می شه و دلت می‎خواد فیوز بپره که هیچ‌کس صورت سرخ شدت رو نبینه. اون موقعِ که چشمات پی بخشیدن می‎گردن و یکهو می‎بینی یک عالمه ریسه سبز دارن بهت چشمک می‎زنن. به اونا نگاه می کنی و دوست داشتنت، قدِ تموم ریسه‎های سبز پر از امید می‎شن. توی فکر و خیال فرو میری و به دنبال قول و قراری محکم می‎گردی که این محبتِ بخشیدن رو جبران کنی، که چراغای زرد خاموش و روشن می‎شن و می‎گن:«جاده‌ی دنیا پر از بالا و پایینیِ، با احتیاط توی خونه امامِ مهربانی‌ها، ماشین قول و قرارهات رو برون». وقتی دلت شکست و اشک چشمت جاری شد، توی دلت رو پر از سفیدی و روشنایی می‎کنه و دوست داشتنت قدِ ریسه‌هایی که چراغای سفید روشون می‎درخشند، رنگ پاکی به خودش می‎گیره و اون وقت می‎تونی روحت رو توی کاشی‎های روی دیوار با رنگ‎ها و نور مخلوط کنی و بشی جزئی از حریم خونش».
چشم‎هایم را بسته و مواظب بودم که برق روشناییِ حرف‌های زیبای مریم آنها را کور نکند. هرچند که این کور شدن به سال‎ها بیناییِ بدون تفکر قداست دارد.

نویسنده: وحدانه آخوندشریف

نويسنده : یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۸ - 15:3
دسته بندي : دلنوشته
نظم امام رضا علیه السلام

نظم امام رضا علیه السلام

🔹 یاران امام (ع) هربار که همراه ایشان می‌شدند، متوجه سبک زندگی خاص و زیبای ایشان می‌شدند.

🔹مثلا امام (ع)، برای اینکه برای همه امور خود فرصت کافی داشته باشند، هر روزِ خود را به چهار قسمت تقسیم می‌کردند و به یاران خود هم می‌فرمودند:
«بکوشید روزتان را در چهار بخش تنظیم کنید:
بخشی برای عبادت و خلوت با خدا، بخشی برای تأمین معاش، بخشی برای معاشرت و مصاحبت با برادران و بخشی برای تفریح. از نشاط به‌دست‌آمده از تفریح، نیرویی برای انجام وظیفه در بخش‌های دیگر به‌دست می‌آورید»

🔹 از موارد جالب دیگر این بود که ایشان نه تنها به پاکیزگی و مرتب بودن اهتمام داشتند، حتی برای مثال، مسواکدانی داشتند که پنج مسواک در آن بود. بر هریک نام یکی از نمازهای پنجگانه را نوشته بودند و هنگام هر نماز، با یکی از آنها مسواک می‌زدند.

🔹رفتار امام (ع) همیشه به اطرافیان نشان می‌داد زندگی یک انسان باایمان و باخدا، یک زندگی پریشان نیست؛ بلکه پر از نظم و ترتیبی است که لحظه‌ها را پر می‌کند آرامش و زیبایی

📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع). ج۲

نويسنده : شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۸ - 20:44
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
بیان فقر و بیچارگی

نويسنده : شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۸ - 20:24
دسته بندي : احادیث
🌺 علم امام رضا(ع) 🌺

🌺 علم امام رضا(ع)🌺 

🔹دانشمندانی که از شهرها و کشورهای مختلف به دیدین امام رضا(ع) می‌آمدند، خیلی زود متوجه می‌شدند علم ایشان، بر علم دیگران برتری دارد

🔹مأمون بارها تلاش کرد با برگزاری جلساتی با حضور دانشمندان بزرگ اثبات کند علم امام (ع) علم الهی و واقعی نیست اما هربار، میهمانان بزرگ مراسم به ناتوانی علمی خود در برابر ایشان اذعان می‌کردند و نقشه مأمون ناکام می‌ماند

🔹در جلسه‌های علمی امام (ع) سوال هیچ‌ شاگرد و استادی بی پاسخ نمی‌ماند و جالبتر اینکه، همه‌ی جوابها مستند به قرآن و روایات بود.

🔹بزرگان شهر به خاطر داشتند که امام موسی کاظم(ع) فرمودند: همه مساله‌هایتان را از او بپرسید و آنها را به خاطر بسپارید

🔹امام رضا(ع) به همه زبان‌ها و آداب همه ادیان تسلط داشتند؛ برای همین، در جلسات علمی ایشان، بسیاری از شاگردان و دانشمندان غیر شیعه هم حضور داشتند؛ کسانی مثل یحیی بن یحیی، محمد بن رافع و...

نويسنده : شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۸ - 20:21
دسته بندي : سیره امام رضا علیه السلام
یار خراسانی من

جان فدای حرمت یار خراسانی من
چاره درد و غم و رنج و پریشانی من

میرسد نغمه ات از سبزترین پنجره ها
ای تو آرام دل خسته و طوفانی من‌‌

 


نويسنده : جمعه چهاردهم تیر ۱۳۹۸ - 16:21
دسته بندي : دلنوشته
یک دسته کبوتر از دلم رد می‌شد

حال همه ستاره‌ها بد می‌شد

یک دسته کبوتر از دلم رد می‌شد

وقتی که نگاش میل باریدن داشت

هر جا که نشسته بود مشهد می‌شد

در حنجره‌ها بغض خدا یعنی عشق

و ملموس‌ترین وصف خدا یعنی عشق

وقتی که غریب و خسته‌ای می‌فهمی

آرامش زائر خدا یعنی عشق

نويسنده : یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۸ - 1:43
دسته بندي : اشعار
پاداش تلاش برای اداره ی خانواده

امام رضا علیه‌السلام:
به راستی کسی که در پی افزایش رزق و روزی است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.

نويسنده : یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۸ - 1:37
دسته بندي : احادیث
از باغ‏های بهشت

امام رضا علیه‌السلام:

به خدا محل قبر من باغی است از باغ‏های بهشت
هر کس مرا زیارت کند در این محل؛ مانند کسی است که پیغمبر خدا را زیارت کرده باشد
و خدا می‏‌نویسد برای او ثواب هزار حج آمرزیده؛ و هزار عمره قبول شده 
و من و پدرانم شفاعت کنندگان او در روز قیامت می‌باشیم.‌

‌ 📚متن زیارت هفت حدیث/حدیث٧

 

نويسنده : یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۸ - 1:34
دسته بندي : احادیث
لوگو وبلاگ
کبوتر حرم
kabutare-haram.blogfa.com

درباره وبلاگ

❀❁کبوتر حرم❁❀

ما را کبوترانه وفادار کرده است/آزاد کرده است و گرفتار کرده است
❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆❖◆
سلام. بـه وبلاگ❀❁کبوتر حرم❁❀ خوش آمدید.  
هدف این وبلاگ آشنایی با سیرہ مبارک امام رضا علیـه السلام می باشد. امید وارم که مطالب این وبلاگ مورد پسند شما قرار بگیرد. منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان هستم.

آمار زائران

احادیث امام رضا (ع)

کبوتر حرم

آخرین مطالب

آرشيو مطالب

برچسب ها

§قــالب گــراف§
قالب گراف وبسايتي پراز قالب هاي
زيبا و حرفه اي ومخصوص وبلاگها
WWW.GHALEBGRAPH.IR
§يار گمنام§
يارگمنام رسانه اي فرهنگي مذهبي
به همراه مقالات و فايل هاي گرافيکي مذهبي
WWW.YARGOMNAM.IR